کسبوکارهای خانگی را کرونا به کسادی کشانده است. یکی از همین مشاغل خانگی، خیاطیهای زنانهدوزی هستند که در منازل کارشان را دنبال میکنند. از زمانی که کرونا آمده به گفته «فرحناز رضوی» ساکن محله بهشتی که صاحب یکی از زنانهدوزیهای این محله است، کسب و کار این صنف از رونق افتاده است.
او که 25سال است به طور حرفهای کار میکند و کمک خرج خانوادهاش است، میگوید: کار ما با جشن و مهمانیها ارتباط نزدیک دارد. هنگامی که عروسیو مهمانی برپا باشد برخی بانوان و دختران جوان دوست دارند لباس بدوزند. از اینرو رونق کارم در ارتباط نزدیک با برگزاری مراسمهاست. حتی برخی برای مراسم عزاداری در محرم هم لباس سفارش میدادند. تا قبل از کرونا در همین روزها هفتهای 6دست لباس آماده و تحویل مشتری میدادم، اما حالا خبری از دوخت و دوز نیست.
زمزمههای بیماری ناشناخته از بهمن 98سبب شده تا کسب و کار خانگی او و همصنفانش هم تحتتأثیر قرار بگیرد. رضوی میگوید: به طور معمول روزهای نزدیک به نوروز از هر زمان دیگر کار ما بیشتر است.
از اینرو در همان سالی که کرونا آمد بیخبر از این بیماری، سفارشهای بسیاری برای تحویل اسفند قبول کرده بودم، اما کمکم زمزمههای کرونا را شنیدم و نمیدانستم که چه تأثیری خواهد گذاشت. تمام تصورم این بود، به زودی کنترل میشود و به شهر و کشورمان نخواهد رسید.
اما هنگامی که شهر تعطیل شد از اول اسفند فهمیدم که شوخیبردار نیست. مشتریهایم یکی پس از دیگری تماس میگرفتند و اعلام میکردند مهمانی و عروسیشان لغو شده و به دنبال لباسشان نمیآیند.
مزونها و خیاطیهای بسیاری را میشناختم که کارشان را جمع کردند و به دوختن شومیز، مانتو و تیشرتهای خانگی روی آوردهاند
در حال حاضر پارچههایی دارم که از همان زمان دستم مانده و مشتریها به دنبالش نیامدهاند. روزهای قرنطینه را مانند همه پشت سر گذاشتیم درآمدی نداشتم و این از همه سختتر بود. زیرا خرج و مخارج و اجاره خانه همچنان وجود داشته است. اینکه میگویند صاحبخانهها با مستأجرانشان کنار آمدند درصد کمی را شامل میشود.
صاحبخانه با ما راه آمد، اما نه آنطور که تصور کنید. مزونها و خیاطیهای بسیاری را میشناختم که کارشان را جمع کردند و در حال حاضر به دوختن شومیز، مانتو و تیشرتهای خانگی روی آوردهاند.
این زنانهدوز محله بهشتی ادامه میدهد: شاید در همین مدت کوتاه مردم خودشان را با کرونا وفق دادهاند، بسیاری تا اوج کرونا کم میشود مهمانی برگزار میکنند یا به مهمانی میروند. از اینرو کارم با اوج و فرود کرونا کم و زیاد میشود. به دلیل اینکه بیماری تنفسی مزمن دارم، هنگامی که مشتری میخواهد بیاید از او میپرسم و وضعیتم را شرح میدهم.
آنها میپرسند که بیمار هستم یا نه. این ترس 2طرفه همواره وجود دارد. بعد از رفتن مشتریها هم همه جا را ضدعفونی میکنم. از او میپرسم در حال حاضر که رنگ شهر سیاه است و روزانه کلی از شهروندان به کرونا مبتلا و فوت میشوند هم مشتری دارد.
خنده تلخی میکند و واقعیت تکاندهندهای را با ما در میان میگذارد. رضوی میگوید: بله مشتریهای قدیمی دارم که برای مهمانیشان لباس سفارش دادهاند و هفته قبل تحویل گرفتهاند.
این مشتریام کرونا برایش معنا ندارد. مهمانی و عروسیشان از همان اول کرونا به پاست. آن هم در مکانهای سربسته. بارها به خنده و شوخی گفتهام که وضعیت چطور است مراقب باشند، اما آنها معتقدند: «مبتلا نمیشویم، خدا نگهدارمان است.»